۱۳۹۶ فروردین ۷, دوشنبه

Love-At-First-Sight Syndrome

از يه جايي به بعد هر كي مياد تو زندگيت سبك سنگينش مي كني. ديگه حاضر نيستي اون مصيبتهايي كه به خاطر اولين عشقت كشيدي براي بقيه هم تحمل كني. سعي مي كني تظاهر كني كه داري عاقلانه رفتار مي كني، واسه همين بقيه اسمشو مي ذارن عاقل شدن ولي من اسمشو مي ذارم معامله كردن.
( و اسپرسويي كه نيم ساعت پيش سفارش داده رو با بي ميلي نگاه مي كنه)

۱۳۹۶ فروردین ۶, یکشنبه

Never Date a Persian Guy

- مادرم سال ۵۸ ایران رو ترک کرد. اون موقع به خاطر قضیه گروگانگیری نمی تونست مستقیم برای ویزای آمریکا اپلای کنه.
- برای چی حالا می خواست بیاد آمریکا تو اون شرایط؟
- به خاطر پدرم. بابام که اون موقع هنوز دوست پسرش بود، نیویورک بود. مادرم مجبور شد بره اسپانیا و از اون راه بره مکزیک تا آخر قاچاقی برسه نیویورک .
- عشق لیلی و مجنون!
- چی؟
- (یه لحظه یادم میره با این که زبان فارسی رو خیلی خوب صحبت می کنه ولی به خاطر این که آمریکا به دنیا اومده قاعدتا فهمیدن یه سری اصطلاح ها باید براش سخت باشه) هیچی! منظورم اینه خیلی دوست داشت باباتو!
- آره! مامانم اوایلش دیوونه وار بابام را دوست داشت ولی بعدش نه!
- چرا؟
- بابام یه خوش گذرون بی خیال تمام عیار بود! این چیزیه که مامانم بهم میگه.
- خودت چی فکر می کنی در موردش؟
- نظری ندارم. وقتی دو سالم بود فوت کرد. انگار قبلش همه ‍‍پولهای بابابزرگم رو تو قمار می بازه. به قول مامان یه مدعی تو خالی، مثل خیلی دیگه از مردهای ایرانی. واسه همینم مامان همیشه بهم میگه سمت ‍‍پسرهای ایرانی نرو، همشون همینند!

۱۳۹۲ بهمن ۲۵, جمعه

I Want to Control My Diabetes

دکتر این قرص های قندِ الان اصلا فایده نداره. نور به قبرش بباره الهی!
(اینو میگه و قرص قندش رو با یکی از این نوشابه های زرد فانتا میندازه بالا و ملحفه رو می کشه رو سرش که خیلی مزاحمش نشم)

۱۳۹۰ آذر ۱۴, دوشنبه

Help Me Please

دو تا خواهرند هر هفته میان بیمارستان.دیروز یکیشون نیومده.می گم خواهرت نیومده. میگه آره دکتر! امروز مریض بود نتونست بیاد.

۱۳۹۰ آذر ۴, جمعه

Hilarious Iranian Advertisement

روی برگه های مشاوره رفتاری که به مناسبت روز جهانی ایدز قراره بین مردم پخش کنیم نوشته:
فاعل و مفعول هر دو گناهکارند.

۱۳۹۰ مرداد ۲۱, جمعه

Be Careful

دیگه باید تمومش کنم. این سومین ماهییه که دارم این جا طبابت می کنم و از نزدیک به چهارصد زنی که دیدم جرات نکردم یه سوال ساده را بپرسم.
-حاج خانم! میگم این روبنده اذیتتون نمی کنه؟ تو این گرما؟
(یه نگاه عاقل اندر سفیه میندازه)
نه! فشارمو گرفتی؟ برم دیگه؟!
-آره، بفرمایید این هم داروهاتون!
(روبندش را میندازه پایین روی صورتش. موقعی که داره از در مطب میره بیرون یه دفعه برمی گرده)
-حواست باشه! ما زنای بومی دو جا بیشتر روبندمون را برنمیداریم! یکی جلوی محرممون،یکی هم جلوی دکترمون. 

۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبه

The Most Common Lie Is that Which One Lies to Himself

سرش رو از تو روزنامه میاره بیرون و میگه:
- قسم می خورم یه سری تو ایران هستن که نیم کره راست و چپ مغزشون داره به هم دروغ میگه!
تیتر روزنامه کیهان که تو دستش هست رو می خونم:

"هدفمند کردن یارانه ها بیشتر از همه به نفع اقشار کم در آمد جامعه است."

۱۳۸۹ آذر ۲۰, شنبه

Faire la Queue,S'il Vous Plaît

این اگه صف بهشت هم باشه من یکی حاضر نیستم برم تو صفش!
(وبا دستش پمپ گاز را نشون میده)

۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

HEY, SOUL SISTER

- نگران نباش! مثل خواهر خودم مواظبش هستم!
(و تو دلمون میگیم نگران همین هستیم. تو پاش برسه به خواهر خودت هم رحم نمی کنی)

۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه

+18

از صبح با هزار نفر سر و کله زده بودم. وقتی با اون پیکان سفیدش پیچید جلوم می تونستم برم بزنم کل دندوناش را تو دهنش خرد کنم. یا این که حداقل قابلیتش را داشتم که کل فحشهای ناموسی دنیا را بارش کنم. اما منصرف شدم وقتی چشمم به نوشته پشت ماشینش افتاد:
Eat It
به ظاهر ساده بود اما هزاران مفهوم داشت. لبخندی زدم و به مسیرم ادامه دادم.

۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

Horse Betting

- زندگی یه قماره! تا حالا تو مسابقه اسب سواری شرط بستی؟ می بینی اسبه سرحاله، رو فرمه ،هیچی کم نداره، همه می گن بهترینه اما آخرش اول نمی شه پولت دود می شه میره تو هوا. برای منم همین بود. مادیان بود. یه عیب نمی تونستی روش بذاری. چموش! خوشگل! همه می گفتن از خدا چی می خوای؟ اما من باختم. زندگیمو، احساسم را باختم. پنج سال پیش طلاق گرفتیم.
(در شهر کتاب نیاوران پای درددل مردی حدودا چهل ساله نشستم)

۱۳۸۹ مرداد ۱۳, چهارشنبه

Sure People Are Stupid

(بلند بلند برای معشوقش می خواند)
دست منو بگیر
حس منو بفهم
آشنایی با تو کار خدا بود
(ندایی از آسمان می آید:حماقت خودت را لطفا پای من ننویس)

۱۳۸۹ مرداد ۵, سه‌شنبه

عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

پارسال همین موقع ها بخش روانپزشکی با استاد و دانشجوها تو یکی از اطاق های درمانگاه نشسته بودیم و منتظر مریض بعدی بودیم. یه مرد چهل و یک ساله بود با موهای جو گندمی،صورتی شکسته و یک غرور خاص مردونه تو نگاهش. وقتی استاد پرسید مشکلتون چیه گفت:
- من هیچ مشکلی ندارم.فقط نمی تونم عاشق بشم. نمی تونم. می تونید کمک کنید؟
مثل خیلی های دیگه نتونستیم کمکش کنیم.

۱۳۸۹ مرداد ۱, جمعه

Je T'aime Pour Toujours

آره پسر جون! خیالت رو راحت کنم! تو عاشقی همیشه دست برنده دست معشوقته. عشق نه کلاس سرش میشه، نه شرط و شروط، نه گله و بهونه! اگه دست برنده پیش تو بود بدون عشق نیست! هوسه! خوشگذرونیه!
(پیرمردی هفتاد و یک ساله بعد از شطرنج در پارک از عشق جوانی،در بدر شدنش و این که عاشق از نظر اون فقط شهریاره میگه)

۱۳۸۹ تیر ۲۸, دوشنبه

Morning-After Pill

دیروز حوالی ساعت یازده صبح یه دختر پسر حدودا بیست ساله اومدند درمانگاه. پسر از این شلوار لی ها پوشیده بود که هر جاییش یک سوراخ داره و بعضی اوقات مثل پطروس فداکار هوس می کنی دستت را بکنی تو یکی از سوراخیهاش. دختر خانم هم که احساس کرده بودند باید برای مراسم دختر شایسته آماده می شدند. قبض گرفتند و در حالی که دست هم را محکم گرفته بودند اومدند تو:
- سلام! مشکلتون چیه؟
- احساس می کنم کاندوم پای راستم پاره شده!(شوخی بی مزه ای که معمولا بعضی از مریضها از سر خوشمزگی انجام می دهند. دو تایی همدیگر را نگاه می کنند و شروع می کنند به خندیدن)
- لطف می کنید دفترچه خانم را بدید؟
-(با تعجب می پرسه) چرا؟ من خودم دفترچه دارم.
-مگه نمی گید کاندوم پاره شده. کار از مرحله اولیه گذشته. حداقل چند تا قرص جلوگیری بنویسم خانم به صورت اورژانسی مصرف کنند. شاید بشه یه کاری نجام داد.

۱۳۸۹ خرداد ۲۰, پنجشنبه

طرحي نو درانداز

 جمله مسخره تر، تصنعی تر و حال بهم زن تر از این جمله که درمواقع پیچاندن به کار می رود نشنیدم :
"عزیزم! من لیاقت تو را ندارم"
پ.ن
حالت چهره باید مخلوطی از ناامیدی و شکست فلسفی با چاشنی خود کم بینی باشد تا شدت تاثیرگذاری بر شنونده بیشتر شود.

۱۳۸۹ خرداد ۱۸, سه‌شنبه

Accent

دیروز یک مریض با تنگی نفس اومده بود درمانگاه. وقتی ازش پرسیدم مشکلش از کی شروع شده گفت:
"تا دو روز پیش خوب بودم تا اینکه تصمیم گرفتم پشت بوم خونه رو
قیرقونی کنم.از همون جا شروع شد"
پ.ن
- مریض مورد نظر به جای" ق" از" ک" استفاده می کرد و تاکید ویژه ای بر استفاده چندین باره از این اصطلاح داشت.

- کشف کردم در بعضی از گویش های جنوبی-به خصوص بندرعباس و بوشهر-به جای "ق"از "ک"استفاده می کنند.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

-م-

 زمانی که -م- مالکیت به انتهای عزیز اضافه می شود، رابطه عمیق تر می شود.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه

What Is Your Preferred Method?

دیروز مادر یک کارگر ساده را برای تمیز کردن خونه آورده بود.تلویزیون روشن بود و یک روحانی میان سال بحث می کرد مبنی بر این که بعد از انتخابات یک اقلیت مثلا روشنفکری خواستن برای اکثریت تصمیم گیری کنند.کارگر بحث شده یک لحظه دست از کار کشید و با لهجه شیرین آذری گفت:
- راست میگه!شما روشنفکرا نباید برای ما تصمیم گیری کنید. ما باید با روش خودمون بزنیم دهن اینها را سرویس کنیم.
و دوباره مشغول کار شد.

I Love You This Much

هنگامی که بحث عشق به میان می آید تفاوتی نیست بین رفتار یک استاد دانشگاه تهران و یک پسر سیزده ساله که از دیوار راست بالا میرود.
پ.ن
 ماحصل مکاشفات رفتار شناسی در باب عاشق شدن یکی از اساتید شهیر دانشگاه.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

ریشه تمام بدبختیها

"عزم جدی دولت برای "

۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

فیلتر چی عزیز

وبلاگ برای ما وبلاگ نویسها مثل خونه میمونه. وقتی مجبوری با هزار ترفند وارد بلاگر بشی مثل این میمونه که قلاب بندازی و دزدکی از روی دیوار وارد خونتون بشی!