‏نمایش پست‌ها با برچسب روزمرگي. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب روزمرگي. نمایش همه پست‌ها

۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه

+18

از صبح با هزار نفر سر و کله زده بودم. وقتی با اون پیکان سفیدش پیچید جلوم می تونستم برم بزنم کل دندوناش را تو دهنش خرد کنم. یا این که حداقل قابلیتش را داشتم که کل فحشهای ناموسی دنیا را بارش کنم. اما منصرف شدم وقتی چشمم به نوشته پشت ماشینش افتاد:
Eat It
به ظاهر ساده بود اما هزاران مفهوم داشت. لبخندی زدم و به مسیرم ادامه دادم.

۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

اصلاح الگوي مصرف

- وقتي يك نفر شما راعصباني مي كنه حدودا چهل و دو تا ماهيچه بايد كار كنند تا بتونيد بهش اخم كنيد اما فقط چهار تا ماهيچه بايد كار كنند تا شما دستتون را دراز كنيد و يكي بزنيد پس گردنش. حالا انتخاب با خودتون!
(یه استاد داشتیم که می گفت)

۱۳۸۸ بهمن ۲۸, چهارشنبه

لذت آخرین پك

آخر يه روز هممون اين سيگار لعنتي رو ترك مي كنیم. روزي كه بميریم. 
(ويلچر را تكون ميده و با حسرت به همراه هاي مريض ها كه تو حياط بيمارستان سيگار مي كشند نگاه مي كنه)