۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبه

The Most Common Lie Is that Which One Lies to Himself

سرش رو از تو روزنامه میاره بیرون و میگه:
- قسم می خورم یه سری تو ایران هستن که نیم کره راست و چپ مغزشون داره به هم دروغ میگه!
تیتر روزنامه کیهان که تو دستش هست رو می خونم:

"هدفمند کردن یارانه ها بیشتر از همه به نفع اقشار کم در آمد جامعه است."

۱۳۸۹ آذر ۲۰, شنبه

Faire la Queue,S'il Vous Plaît

این اگه صف بهشت هم باشه من یکی حاضر نیستم برم تو صفش!
(وبا دستش پمپ گاز را نشون میده)

۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

HEY, SOUL SISTER

- نگران نباش! مثل خواهر خودم مواظبش هستم!
(و تو دلمون میگیم نگران همین هستیم. تو پاش برسه به خواهر خودت هم رحم نمی کنی)

۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه

+18

از صبح با هزار نفر سر و کله زده بودم. وقتی با اون پیکان سفیدش پیچید جلوم می تونستم برم بزنم کل دندوناش را تو دهنش خرد کنم. یا این که حداقل قابلیتش را داشتم که کل فحشهای ناموسی دنیا را بارش کنم. اما منصرف شدم وقتی چشمم به نوشته پشت ماشینش افتاد:
Eat It
به ظاهر ساده بود اما هزاران مفهوم داشت. لبخندی زدم و به مسیرم ادامه دادم.

۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

Horse Betting

- زندگی یه قماره! تا حالا تو مسابقه اسب سواری شرط بستی؟ می بینی اسبه سرحاله، رو فرمه ،هیچی کم نداره، همه می گن بهترینه اما آخرش اول نمی شه پولت دود می شه میره تو هوا. برای منم همین بود. مادیان بود. یه عیب نمی تونستی روش بذاری. چموش! خوشگل! همه می گفتن از خدا چی می خوای؟ اما من باختم. زندگیمو، احساسم را باختم. پنج سال پیش طلاق گرفتیم.
(در شهر کتاب نیاوران پای درددل مردی حدودا چهل ساله نشستم)

۱۳۸۹ مرداد ۱۳, چهارشنبه

Sure People Are Stupid

(بلند بلند برای معشوقش می خواند)
دست منو بگیر
حس منو بفهم
آشنایی با تو کار خدا بود
(ندایی از آسمان می آید:حماقت خودت را لطفا پای من ننویس)

۱۳۸۹ مرداد ۵, سه‌شنبه

عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

پارسال همین موقع ها بخش روانپزشکی با استاد و دانشجوها تو یکی از اطاق های درمانگاه نشسته بودیم و منتظر مریض بعدی بودیم. یه مرد چهل و یک ساله بود با موهای جو گندمی،صورتی شکسته و یک غرور خاص مردونه تو نگاهش. وقتی استاد پرسید مشکلتون چیه گفت:
- من هیچ مشکلی ندارم.فقط نمی تونم عاشق بشم. نمی تونم. می تونید کمک کنید؟
مثل خیلی های دیگه نتونستیم کمکش کنیم.

۱۳۸۹ مرداد ۱, جمعه

Je T'aime Pour Toujours

آره پسر جون! خیالت رو راحت کنم! تو عاشقی همیشه دست برنده دست معشوقته. عشق نه کلاس سرش میشه، نه شرط و شروط، نه گله و بهونه! اگه دست برنده پیش تو بود بدون عشق نیست! هوسه! خوشگذرونیه!
(پیرمردی هفتاد و یک ساله بعد از شطرنج در پارک از عشق جوانی،در بدر شدنش و این که عاشق از نظر اون فقط شهریاره میگه)

۱۳۸۹ تیر ۲۸, دوشنبه

Morning-After Pill

دیروز حوالی ساعت یازده صبح یه دختر پسر حدودا بیست ساله اومدند درمانگاه. پسر از این شلوار لی ها پوشیده بود که هر جاییش یک سوراخ داره و بعضی اوقات مثل پطروس فداکار هوس می کنی دستت را بکنی تو یکی از سوراخیهاش. دختر خانم هم که احساس کرده بودند باید برای مراسم دختر شایسته آماده می شدند. قبض گرفتند و در حالی که دست هم را محکم گرفته بودند اومدند تو:
- سلام! مشکلتون چیه؟
- احساس می کنم کاندوم پای راستم پاره شده!(شوخی بی مزه ای که معمولا بعضی از مریضها از سر خوشمزگی انجام می دهند. دو تایی همدیگر را نگاه می کنند و شروع می کنند به خندیدن)
- لطف می کنید دفترچه خانم را بدید؟
-(با تعجب می پرسه) چرا؟ من خودم دفترچه دارم.
-مگه نمی گید کاندوم پاره شده. کار از مرحله اولیه گذشته. حداقل چند تا قرص جلوگیری بنویسم خانم به صورت اورژانسی مصرف کنند. شاید بشه یه کاری نجام داد.

۱۳۸۹ خرداد ۲۰, پنجشنبه

طرحي نو درانداز

 جمله مسخره تر، تصنعی تر و حال بهم زن تر از این جمله که درمواقع پیچاندن به کار می رود نشنیدم :
"عزیزم! من لیاقت تو را ندارم"
پ.ن
حالت چهره باید مخلوطی از ناامیدی و شکست فلسفی با چاشنی خود کم بینی باشد تا شدت تاثیرگذاری بر شنونده بیشتر شود.

۱۳۸۹ خرداد ۱۸, سه‌شنبه

Accent

دیروز یک مریض با تنگی نفس اومده بود درمانگاه. وقتی ازش پرسیدم مشکلش از کی شروع شده گفت:
"تا دو روز پیش خوب بودم تا اینکه تصمیم گرفتم پشت بوم خونه رو
قیرقونی کنم.از همون جا شروع شد"
پ.ن
- مریض مورد نظر به جای" ق" از" ک" استفاده می کرد و تاکید ویژه ای بر استفاده چندین باره از این اصطلاح داشت.

- کشف کردم در بعضی از گویش های جنوبی-به خصوص بندرعباس و بوشهر-به جای "ق"از "ک"استفاده می کنند.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

-م-

 زمانی که -م- مالکیت به انتهای عزیز اضافه می شود، رابطه عمیق تر می شود.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه

What Is Your Preferred Method?

دیروز مادر یک کارگر ساده را برای تمیز کردن خونه آورده بود.تلویزیون روشن بود و یک روحانی میان سال بحث می کرد مبنی بر این که بعد از انتخابات یک اقلیت مثلا روشنفکری خواستن برای اکثریت تصمیم گیری کنند.کارگر بحث شده یک لحظه دست از کار کشید و با لهجه شیرین آذری گفت:
- راست میگه!شما روشنفکرا نباید برای ما تصمیم گیری کنید. ما باید با روش خودمون بزنیم دهن اینها را سرویس کنیم.
و دوباره مشغول کار شد.

I Love You This Much

هنگامی که بحث عشق به میان می آید تفاوتی نیست بین رفتار یک استاد دانشگاه تهران و یک پسر سیزده ساله که از دیوار راست بالا میرود.
پ.ن
 ماحصل مکاشفات رفتار شناسی در باب عاشق شدن یکی از اساتید شهیر دانشگاه.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

ریشه تمام بدبختیها

"عزم جدی دولت برای "

۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

فیلتر چی عزیز

وبلاگ برای ما وبلاگ نویسها مثل خونه میمونه. وقتی مجبوری با هزار ترفند وارد بلاگر بشی مثل این میمونه که قلاب بندازی و دزدکی از روی دیوار وارد خونتون بشی! 

۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه

الو؟ كيهان؟

شاید شما یادتون نیاد ولی تا قبل از فتنه اخير مهم ترين موضوع بحث شده در ستون كيهان و خوانندگان، پخش آهنگهاي مبتذل در اتوبوسهاي بين شهري بود.

۱۳۸۹ فروردین ۲۰, جمعه

من،امسال را سال 89 نام گذاري مي كنم

سوالي كه هم اكنون مطرح است اين است كه با توجه به اسناد تاريخي به جاي مانده از نياكان ما، كدام ايراني در طول تاريخ بين دو گزينه صبر و تلاش، تلاش را انتخاب كرده است؟

۱۳۸۹ فروردین ۱۹, پنجشنبه

وحشت در رختخواب

اگر ميخواهيد به معجزه آرايش پي ببريد نگاهي كوتاه به عكس هاي حرم سراي دوره قاجار بيندازيد.

I Hate This Part

- متاسفم! ما هر كاري از دستمون برميومد انجام داديم.
نبايد موقعي كه ميگي سرتو بندازي پايين، بايد مثل يك مرد تو صورتش، تو چشماش نگاه كني و پير شدنش را ببيني. باید حسرت فرصت هاي از دست رفته وخشم فروخورده اش را حس كني تا بفهمي چرا ميگم از اين بخش پزشكي متنفرم. فقط موقع گفتنش سرت را پايين ننداز و با پاهات بازي نكن!

۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

Who is Lionel Messi?

يك سري افراد خشك مذهب داريم كه تحت هر شرايطي اعتقاد دارند زين الدين زيدان بهترين بازيكن روي كره زمين بوده، هست و خواهد بود.

۱۳۸۹ فروردین ۱۳, جمعه

Previously On Lost

-بابا! ميگم چه قدر خوب مي شد مثل لاست، هواپيما وسط هوا از وسط نصف مي شد ميفتاديم تو يكي از اين جزيره ها!
-بدبخت! (آن چنان اين كلمه را با شدت تلفظ كرد كه دلم به حال پسر سوخت) اون هواپيما درست حسابي بود، اين توپولوفه! وسط هوا منفجر بشه خاكستر جسدت هم به زمين نمي رسه!

۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

Unlucky Luke

هر بار هم شانس در خونه ما را زد، ما خونه نبوديم.

۱۳۸۹ فروردین ۵, پنجشنبه

نور،صدا،حركت

هر وقت ميرم سينما ياد اين حرف آلفرد هيچكاك ميفتم كه:
"مدت زمان يك فيلم بايد ارتباط مستقيمي با تحمل مثانه بيننده داشته باشه"
- آقا ببخشيد! شرمنده! بار آخره! قول ميدم! عذر مي خوام!

Don't Make Me Laugh

ما دلقك ها هميشه احتياج به افراد بيشتري داريم كه بهمون بخندن. آره! بعضي زندگيها از اون چيزي كه فكر مي كني تلخ ترند.
( با دلقكهاي سيرك تو ‍‍پارک ارم صحبت كنيد، دلشان پر است)

۱۳۸۸ اسفند ۲۵, سه‌شنبه

Just One of Those Awkward Moments

خانم محترم! شما به چه اميدي با پسري كه دويست تومن پول نداره به من پيرمرد كمك كنه مي گرديد؟
(پاسخي كوبنده بود به پسري كه از كمك كردن به گداي خياباني امتناع مي ورزيد و مشغول صحبت با دوست دخترش بود)

۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه

No Country for Old Men

به قول معروف، آدم وقتي پير ميشه به يه جايي ميرسه كه دوست نداره روز تولدش رو يادش بيارن چون حس ميكنه به مرگ داره نزديك تر ميشه. به اون مرحله برسي جوون!
(انجمن پيرمردها در پارك فرصتي خداداديست براي آنهایی که درمی یابن)

۱۳۸۸ اسفند ۲۰, پنجشنبه

بچه‌های ابدی

قدر يك بچه عقب مونده را فقط يك زوج نابارور مي فهمه.
(روانپزشك به مادري كه پسرش مبتلا به سندرم داون بود و شكايت ها مي كرد گفت)

۱۳۸۸ اسفند ۱۹, چهارشنبه

Shake it Baby

تو كه ادعاي پينك فلويد و متاليكا و نيروانا و راك و متالت گوش فلك را كر كرده و همه از نظر تو جوادن، مي خوام بدونم اگه سوسن خانم نبود تو مهمونيها و عروسيها با چي مي رقصيدي؟
(تو خلوت خودم كه فكر مي كنم ميبينم راست ميگه)

ابوالفضل بیهقی

كشور ما تو كل تاريخ هميشه ده درصد آدم روشنفكر و درست حسابي داشته، نود درصد آدم ساده لوح و عامي و پاچه خوار. هميشه هم اين نود درصد روي اين ده درصد سوار بودن و اين بنده خداها داشتن حرص مي خوردن! اگه تونستيد كاري بكنين كه اين ده درصد بيان رو، وضعيت مملكتتون درست ميشه اگه هم نمي تونيد ساكت باشيد مي خوام آهنگمو گوش بدن.
(اگر خواستيد كتاب تاريخي بنويسيد ويرايش بعضي قسمتها را به راننده تاكسيها بسپاريد)

۱۳۸۸ اسفند ۱۸, سه‌شنبه

Real Love

بهترين دوستت كسيه كه مي دونه و خبر داره چه آدم عوضي اي هستي و هنوز داره باهات ميگرده!
(و اشاره ميكنه كه دوست داشته امسال براي ولنتاين اين جملات عاشقانه را روي كارت براي دوست دخترش بنويسه اما حجب و حياي ايراني اجازه اين كار را بهش نداده است)

۱۳۸۸ اسفند ۱۳, پنجشنبه

اگزوز خاور

عده ای به شدت باور دارند اگه اين جمعيتي كه به ورزشگاه آزادي ميرفتند اگر به جاي اين همه خلاقيت در دادن انواع فحشهاي ناموسي فقط ده درصد شعور سياسي داشتند، وضعيت مملكت اين نبود.

۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

The Importance of Organ Donation

اجازه نديد اعضاي بدن پسرتون به بهشت بره. خدا درك مي كنه كه ما اينجا روي زمين بيشتر از بهشت بهشون نياز داريم.
(متخصص بيهوشي به پدر و مادري كه پسرشون دچار مرگ مغزي شده بود گفت)

۱۳۸۸ اسفند ۱۰, دوشنبه

Scary Movie

- تو كه اين همه مدته كه ازدواج كردي، نظرت راجع به ازدواج چيه؟
- به قول گفتني ازدواج بيشتر به درد اونهايي مي خوره كه مي ترسن شبها تنهايي بخوابن!

Obesity

تا يك سني بزرگ ترين دغدغه زندگيم طولي بود. وقتي مطمئن شدم صفحه رشد استخوانم بسته شده و طولم بيشتر از اين نمي شه، بزرگترين دغدغه زندگيم عرضي شد.

۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

اصلاح الگوي مصرف

- وقتي يك نفر شما راعصباني مي كنه حدودا چهل و دو تا ماهيچه بايد كار كنند تا بتونيد بهش اخم كنيد اما فقط چهار تا ماهيچه بايد كار كنند تا شما دستتون را دراز كنيد و يكي بزنيد پس گردنش. حالا انتخاب با خودتون!
(یه استاد داشتیم که می گفت)

۱۳۸۸ اسفند ۷, جمعه

اعتماد ملي

- به دو چيز هيچ وقت اعتماد نكن: يكي آينه، يكي روزنامه!
(پيرمرد به پسر جواني كه تو مترو داشت روزنامه كيهان مي خوند گفت)

۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

Traffic Jam

- اتوبان همت از شرق به غرب در محدوده پل مدرس شاهد ترافيك سنگيني هستيم.
صداي راديو را كم مي كنه. به عادت راننده هاي تاكسي يك نگاه تو آينه وسط مي اندازه تا مطمئن بشه نامحرم تو تاكسي نباشه.
- والا تا اونجا كه من يادمه طهرون از قديم الايام تو سه زمان ترافيكش وحشتناك بود.يكي صبحها كه همه مي رفتن سر كار،يكي بعد از ظهر ها كه از سر كار بر مي گشتن، يكي هم آخر شبها كه براي از ما بهترون بود و خانم بزك كرده ها ميومدند. ما تو اين دو تا ترافيك اولي پير شديم اما رو دلمون موند يك بار تو اين ترافيك آخري گير كنيم.

Ad·ver·tise·ment

براي يك سوم از عمر خود كوتاهي نكنيد. رو تشكي، بالش ومتكاي خارجي مارك دار. تحويل در محل.
(تبلیغ دم در خونه)

۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

Forbidden Love

- اين سوسول بازيهاي دوست دارم و عاشقتم مال شما جوون هاست. از ما پيرزن پيرمردها ياد بگيرید موقعی كه تموم احساسمون را ساعت ده شب با جمله "قرصاتو خوردي؟ "نشون ميديم. اين هم كيش و مات!
( با پيرمردها در پارك  شهر آرا شطرنج بازي كنيد. ضرر نمي كنيد)

۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

راز بقا

خلاصه اينكه شما مرداي ايراني به قصد نيكول كيدمن ميريد استراليا ولي تهش كانگورو هم گيرتون نمياد!
(آينده روشنی از مهاجرت به استراليا را پيش روي من گذاشت)

۱۳۸۸ بهمن ۲۸, چهارشنبه

It's a Dog's Life

- دستت طلا دکتر! تو اين اوضاع و احوال مملكت كه سگ هم حوصله كار كردن نداره شما اينجوري كار مي كنيد.
- ممنون!
-بر نخوره بهتون! سگ حيوون پركاريه، احترام و عزت داره. شما هم براي ما عزيزي!
-ممنون. نفر بعدي!

لذت آخرین پك

آخر يه روز هممون اين سيگار لعنتي رو ترك مي كنیم. روزي كه بميریم. 
(ويلچر را تكون ميده و با حسرت به همراه هاي مريض ها كه تو حياط بيمارستان سيگار مي كشند نگاه مي كنه)

Viagra®

از اين قرصهاي واگرا،همگرا براي ناتوانايي جنسي بخورم تو اين سن مشكل داره؟
(پيرمردي هفتاد و سه ساله توضيح ميده كه از خيلي از جوونهاي امروزي سرحال تره)

۱۳۸۸ بهمن ۲۳, جمعه

دایناسور

- پسرم! شما ازدواج کردی؟
- نه!
- گفتم کلا ازدواج نکنی به امید خدا نسلتون منقرض بشه!
(گپ دوستانه یک پیرزن با یک لباس شخصی در بیست و دوم بهمن)

۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

انگلوساکسون

- میدونی تخصص دکتری که رفتی پیشش چی بود؟
- نه! از این دکترا که تو درمونگاه مریض می بینند بود.
- مهرش را نگاه کن.
- آهان! نظام پزشکی.
- چی؟
- تخصصش نظام پزشکیه.
- ممنون.
- خواهش می کنم.

۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

مرده پرستان جوگیر

-شنیدی سلینجر مرده؟
(میدونم تا به حال کتاب حسنی نگو بلا بگو هم نخونده)

۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه

Substance Abuse

-به نفعته کوکایین را بذاری کنار،این جوری هم طپش قلبت به تدریج برطرف میشه، هم اضطرابت بهتر میشه. برو دنبال یه تفریح سالم،مثل کوه نوردی!
- (پوزخندی می زنه) شما پزشکا مثل آخوندا می مونید، وقتی میرید بالای منبر، دیگه هیچ کی نمی تونه بیارتون پایین! تو وقتی با ناتالی پورتمن بگردی،بعدش میای با مهناز افشار بگردی؟ وقتی متالیکا گوش می کنی،بعدش میای عباس قادری گوش کنی؟ من الان با کوک ناتالیو متالیکا هستم! کوه کدومه؟! مهناز چی چیه؟!
(ناتالی را با شور و اشتیاق  گفت)

پنیر کیبی

آقا!از این پنیر های اسمشو نبر دارین؟
(دختری در سوپری)

۱۳۸۸ بهمن ۱۲, دوشنبه

Miracle

-آقای دکتر! احساس می کنم امشب نمی تونم خوب بخوابم.
-هیچ مشکل دیگه ای نداری؟ واسه همین ساعت دو شب اومدی اورژانس؟
-آری! همین! خوابم در هم کوفیده شده.
(مریضی افغان تبار. چهل و هفت ساله. نوار قلبی که به صورت کاملا تصادفی برای او درخواست شده بود نشان از سکته قلبی وسیعی داشت.)

هدیه ای تهرانی

 رحیم مشایی هم نشدیم!

۱۳۸۸ بهمن ۹, جمعه

افسانه دراکولا

-  به جای این پنج تا سس گوجه کوچولو، یک دونه از این بطری فشاری ها برام بیار.
- نمی شه ! وزارت بهداشت ممنوع کرده.
- چرا؟
- بعضی افراد میومدن با سرنگ خون آلوده تزریق می کردن داخل بطریها،افرادی که می خوردن ایدز می گرفتند.
(بگو نداریم این قدر افسانه نباف)

۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه

جهان پهلوان تختی

- برو اونجا بخواب تا زخمت را بخیه بزنم.
- اینو بخیه بزنید من چه جوری جلوی بچه های محل سرمو بالا بگیرم. بذار همینجوری بمونه. این جوری به قول لوتی ها جاش کلفت تر می مونه.
(پیراهنش را می زنه بالا. تقریبا همه بدنشو انگار زورو اومده یک علامتی گذاشته و رفته.)

۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

در دیزی و حیای پسر

- بابا!همیشه فکر می کنم چرا نسل شما اینقدر بدبخت بوده؟
- حالا چرا اینجوری فکر می کنی آقای خوشبخت؟
- چون که تمام فکر و ذکرتون تو جوونی این بوده که شب اول ازدواجتون چکار کنید!
(گفتگوی دوستانه و کوتاه در متروی تهران بین یک پدر و پسرایرانی)

۱۳۸۸ بهمن ۳, شنبه

Rip-off

شما پزشکها و عزراییل هر دوتا یک کارو انجام میدید با این تفاوت که اون بنده خدا دیگه آدم را سر کیسه نمی کنه.
(پیرزن هفتاد و دو ساله میگه)

۱۳۸۸ دی ۲۸, دوشنبه

عشق استروتیومیموسی

- تو الان ۲۱ سالته، اون ۴۰ سالشه، اگه تو ۴۰ سالت بشه، اون میشه ۸۱ سالش، فهمیدی؟
(تلاش مذبوحانه برای منصرف کردن دوستم از ازدواج با زنی که که سن مادرش بود)

۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

سرباز صفر

تا حالا ریشت از موهات بلندتر بوده؟

۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

گفتگوی تمدن ها

احساس غریبی که بعد از دیدن درخت کریسمس تو کله پزی بهت دست میده.