تازه بعضی وقتها که سگ رو با لانچیکو(نانچاکو) بزنی از لونه اش در نمیاد، شما دکترها سر کار و شیفت هستید. البته با این کامنت میخواستم ارادتم رو نسبت به دکترها نشون بدم.
فیزیوتراپی اقتصاد ایران
-
و*زیر کار در جمع تولیدکنندگان اتاق تهران گفته است: «اقتصاد ایران جراحی
نمیخواهد بلکه نیازمند فیزیوتراپی است.»*
* تصور کنید نظر وزیر محترم در باره بیماری...
محمدآرشام
-
هرجور حساب میکنم پدرسوختهترین آدمهای ایران کسایی بودن که اسم بچههاشون
رو میذاشتن امیرآرشام و محمدآرمین و این چیزا. قالتاقی خاصی میخواسته که اون
زم...
-
بر سر قایقش اندیشهکنان قایقبان
دائماً میزند از رنج سفر بر سر دریا فریاد:
اگرم کشمکش موج سوی ساحل راهی میداد
*
سخت توفانزده روی دریاست
ناشکیباست ...
مسأله یا بحران حجاب!؟ (۱)
-
اوريانا فالاچی خبرنگار و نویسنده صاحب سبک، در دوم مرداد ماه ۱۳۵۸ با امام
خمینی (رضوان الله تعالى عليه) در قم مصاحبه کرد، ابوالحسن بنی صدر همراهش
بود. همان ...
بعدی، بعدی و بعدی...
-
آیا شما هم از آن دسته هستید که تاخیر احتمالی پرواز، نشستن در کنار مسافری
آزار دهنده، غذای نامناسب هواپیما و ترس از غیر مطمئن بودن پرواز را تحمل
میکنید به ...
It’s all about human connection
-
دوران قرنطینه برای من در واقع چیزی بود در حدود یک ماه و نیم. بعدش شروع کردم
به هفتهای چند بار پیادهروی در پارک جنگلی نزدیک خانه، گاهی با دوستی و گاهی
تنه...
دو داستان
-
-----------
در آکادمی داستان و رمان گردون، حسین امیریعقوبی یکی از بهترینهای من است؛
یکی از امیدهام در ادبیات داستانی ایران، یکی از داستاننویسانی که در...
تهوع
-
سالهاست که می گذرد و هر چه بیشتر میگذرد مطمئنتر میشوم که دیرتر بدنیا
آمدهام! چیزی حدود هشتصدسال. و از این دیرکرد حالت تهوع دارم نسبت به خیلی از
چیزها....
شروع کردن را به خاطر بسپار
-
" به خاطر بسپار "
- زندگی بدون چالش ؛ مزرعه بدون حاصل است.
- تنها موجودی که با نشستن به موفقیت می رسد؛ مرغ است.
-زندگی ما با " تولد" شروع نمی شود؛ با "تحول" ...
-
همیشه فکر میکردم وبلاگم رو سالها بعد قراره یکی بخونه, مثلا فرزندم. همیشه هم
این فرزند به نظرم دختر بود. یه دختر کنجکاو و کاوشگر از اون جنسی که من واسه
خانو...
791
-
«میخوام بگم، تو تا حالا یکی از اونا رو دیدی؟»
گفتم: «نه، ندیدم.»
«مطمئنی فرصت دیگهای برات پیش میآد؟»
«نمیدونم.»
«برای همین نگرانم.»
گفتم: «آره، اما ببین،...
کتاب چی؟ «خورشید همچنان میدمد»
-
خورشید همچنان میدمد
ارنست همینگوی، ترجمه احمد کساییپور | نشر هرمس، چاپ دوم ۱۳۹۳ | ۳۶۰ صفحه، ۱۸
هزار تومان
اولین کتابی بود که از همینگوی خواندم و واقعا فه...
شکستن گیتار با پرتاپ دمپایی به سوی آن
-
یک چمدان زرد خریده ام که در شش ماه گذشته بیشتر ازتمام عمر سی و سه ساله ی من
به سفر رفته.
اگر چمدان خوبی بودم مرا با خودش می برد، نه اینکه پر از رخت های چرک ...
یک سال با گوشه
-
گوشه امروز یکساله شد؛ هدیه امروز ما به شما یک فیلم کوتاه است که در ستایش
یا معرفی کسی نیست؛ برشهایی از گپهای دوستانه و خودمانی با امیر نادری و چند
نفر ...
سامسونگ گلکسی نوت ۳ را در سه رنگ جدید عرضه می کند
-
تلفن های هوشمند علاوه بر کارایی اصلی خود، یک کالای تجملی هم محسوب می شوند و
شرکت های زیادی برای برآوردن (کسب سود از) این خواست مشتریان تلاش می کنند.
اپل ...
بدون ویرایش ، بی فکر !
-
ترسیدم که زمستون امسال هم بیاد و من هنوز ننوشته باشم . از کارهای نصفه نیمه
کردن بدم میاد . مثل بند سوتینی که وسط مهمونی زیر لباس باز شده باشه ریز ریز
حالمو...
مرگ در میزند...
-
تق... وقتی متوجه سنجاب سیاه شدم که داشت تنهی افرا را رو به پایین
میدوید... نفهمیدم در تعقیب رقیبی جوانتر است یا بدنبال دختری زیبا چنان سر
از پا نشناخته م...
-
Ayda Says:
لابد حوالی سال هشتاد و سه بوده، یکی از عجیبترین سالهای زندگی من. داشتم
پریشانگویی میکردم، آشفته و پشت سر هم. یه جایی اون وسطا مرد بیمقدمه گ...
جوابیه من به سایت بازتاب که از سوی آنان سانسور شد
-
سردبیر محتم سایت بازتاب
*خواهشمند در پاسخ به مطلب «پشت صحنه انتشار فایل صوتی نیک آهنگ کوثر و مهدی
هاشمی» جوابیه بنده را به طور کامل منتشر فرمایید:*
داستا...
خود شکن آیینه شکستن خطاست
-
اکثر ما ایرانیها نشستیم و فکر میکنیم و طاووسان علیین شده ای هستیم که بقیه
مردم دور و بر ما لایق توجه ما هم نیستند. از اون طرف داریم افغانها رو مسخره
میکن...
آزادی در مقابل عدالت
-
مواظب باشیم که گاهی عمل ما به عنوان نتیجه عقاید گروهی که به آن متعلق هستیم
(یا دیگران فکر میکنند که هستیم) گذاشته میشود و این یعنی این که با هر عمل
اشتبا...
درخت شکلات
-
جذابترین قسمت دانشگاه برای من نبودن اینرسی تغییر بود. این و رکتر بودن
دانشجوها با خودشان – نسبت به میانگین مردمی که پشت این نردههای طوسی راه
میرفتند- چ...
۵ نظر:
حدودا سه سالي هست پيش هيچ كدوم از همكارهاتون نرفتم!روبه موت بودم و داشتن برام حلوا ميپختن اما حاضر نشدم برم!
الان دليلش را فهميدم!!!
یعنی واقعا یه دور از جون از دهنش در نیومد؟
دور از جون؛ دکتر. دور از جون.
قیافه شما بعد از شنیدن این جملات دیدن داشته!حتما بعدش خستگیتون کلا برطرف شده.
تازه بعضی وقتها که سگ رو با لانچیکو(نانچاکو) بزنی از لونه اش در نمیاد، شما دکترها سر کار و شیفت هستید.
البته با این کامنت میخواستم ارادتم رو نسبت به دکترها نشون بدم.
وفاداریشون زبانزدهمه اس.به سوگندبقراط!!
ارسال یک نظر