از صبح با هزار نفر سر و کله زده بودم. وقتی با اون پیکان سفیدش پیچید جلوم می تونستم برم بزنم کل دندوناش را تو دهنش خرد کنم. یا این که حداقل قابلیتش را داشتم که کل فحشهای ناموسی دنیا را بارش کنم. اما منصرف شدم وقتی چشمم به نوشته پشت ماشینش افتاد:
Eat It
به ظاهر ساده بود اما هزاران مفهوم داشت. لبخندی زدم و به مسیرم ادامه دادم.
۱۶ نظر:
هیچ معلومه شما یک ماه یک ماه کجایید؟
مملکته داریم؟ 2
زمان مَمَّد پیرپَکاجَکی
گاو و گوسفندها از باس.ن اچبر قنجی تناول می کردند و به یارو می گفتند قاتل، الان از مال دوتا دیگه نوش جان می کنند و بهش میگن امیرکبیر ایران.
بعد از 1 ماه خوشحالمون کردی!
جالب بود.....یه مطلب ساده که شاید کسی بهش توجه نکنه
من که چیزی از این مطلب نفهمیدم ...
یا خنگ شدم یا پس چی؟
ولی کجا بودین این همه مدت آیا؟
سلام
خیلی با حال بود
سلام
جات بودم بعد از خوندن اون جمله پیادش میکردم و پدرشو در می آوردم
همچين نوشته بودي 18+ گفتم چي مي خواي بگي...
اما طنزي نبود اونچنان بود؟
Eat what? huh? really? oh my god!!
سلام
ما وبلاگی به عنوان نوشته های یه بابابرقی ایجاد کردیم که قصد داریم به سوالات معمول که درزمینه برق مطرح میشه و همچنین مشکلاتی که برای سیستم برق کشی منازل و لوازم خانگی پیش میاد جواب بدیم
ازتون ممنون میشم اطلاع رسانی کنیدتا بتونیم مشکلات هموطنانمون رو هر چندکوچک حل کنیم
یادم باشه یه پشت ماشین بخرم
واقعا همینطوره
اگه اون طرف سوار ه ماشین مدل بالا بود خیلی رفتارمون باهاش متفاوت بود تا وقتی کسی سوار پیکان باشه
خوشم اومد از حس سلیقه این راننده عزیز .خوش سلیقه بوده دیگه.
kalme too neshonesh midadi
البته ببخشید این نباید شما را آرام میکرد . چرا که او نوشته بود نه شما .....
ولی خیلی بی شعور بوده ...
http://kam.persianblog.ir/
ظاهرا شمام مینیمال گونه مینویسی
خوشحال میشم منو هم لینک کنید
منم شما رو لینک میکنم
یعنی واقعا با همچین چیزی آرام شدین ؟این که بدتره!!!
ارسال یک نظر