۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

دستمال سفید

می تونستم ساقی بشم بیام بهت مواد بفروشم معتادت کنم اما دارم کار می کنم، پس تو هم ازم این گلها را بخر.
(دستفروش پشت چهار قرمز)

۸ نظر:

رکسانا گفت...

سلام .
خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم . حق داشتی ازش گل بخری .

divane-baz گفت...

w00o0o0o0o0w fogholade tosifi bod

بنفشه خاتون گفت...

به این جناب گل فروش میگن یک "بیزینس من" موفق با شناخت کامل از بازار!

fa گفت...

hmmm

Havij گفت...

روی اینجور آدم‌ها باید سرمایه‌گذاری کرد!

من نوشتم که نامم دکتر ، از این به بعد گفت...

دست کرده تو روح آدم زیر پوستی ، با این نوشتش. عالی ...

Alia گفت...

واقعا که!
دکتر جان ، طرف باید واست اینقد داستان سرهم کنه تا سر کیسه رو شل کنی؟

مرجان گفت...

يعني اگه من بودم كل دسته گلاشو يه جا ميخريدم هااا